از آنجا که خانوادهی رؤیایی هم در ذهن خیلی از نوجوانها هست، نظر تعدادی از نوجوانها را دربارهی خانوادهای که در رؤیاهایشان دارند میپرسیم، هرچند در واقع خود ما باید تلاش کنیم تا بخشهای قابل تحقق این رؤیاها را به اجرا دربیاوریم و خانوادهمان را به خانوادهای که دوست داریم داشته باشیم نزدیک کنیم. باید برای دستیابی به برخی از خواستههای معقول و شدنی با پدر و مادرهایمان گفتوگو کنیم و از بقیهی اعضای خانواده بخواهیم که برای داشتن خانوادهای دوستداشتنیتر به تغییرات لازم تن بدهند. حالا بیایید با خانوادههای رؤیایی چند نوجوان آشنا شویم و ما هم به این دسته از رؤیاهایمان فکر کنیم.
پدری همسن خودم!
امیرحسین، 17 ساله: من یک خواهر کوچکتر و یک برادر بزرگتر دارم. اما در رؤیایی که دارم دوست دارم مادر و پدرم زیاد از من ایراد نگیرند و اهل تفریح باشند. دوست دارم پدرم مثل همسن و سالهایم فکر کند، نه مثل یک پدر و من بتوانم بیشتر تفریحاتم را با آنها بگذرانم تا با دوستانم. دوست دارم برادرم محرم اسرارم باشد و به من نگوید سنت کم است و به گروه دوستان من نمیخوری و مرا با خودش به گروه دوستانش ببرد. دوست دارم خواهرم هم که از من کوچکتر است، محرم اسرارم باشد.
یک قصر باشکوه!
دینا 13ساله: خانوادهی رؤیایی من در یک قصر زندگی میکنند. دوست دارم با پدر و مادر و دو برادر بزرگترم، همگی در یک قصر باشکوه زندگی میکردیم و چند اسب هم داشتیم. مادر و پدرم آدمهای معروفی بودند و یک خواهر بزرگتر هم داشتم. من دو برادر بزرگ دارم و دوست دارم که یک برادر کوچکتر هم داشته باشم. دوست دارم برادرهایم رفتارشان کمی مهربانانهتر باشد و خشن نباشند. مادر و پدرم هم عصبانی نمیشدند و هیچوقت با بچههایشان دعوا نمیکردند. البته آنها هیچوقت با من دعوا نمیکنند، چون من ته تغاری هستم.
کاش بزرگتربودم!
ارشیا 16ساله: من فقط یک برادر بزرگتر از خودم دارم که از او راضی هستم و مشکلی با او ندارم. اما دوست دارم یک خواهر بزرگتر هم داشته باشم. در خانوادهی رؤیایی من مادر و پدرم خیلی از من ایراد نمیگیرند. هرچند که حالا هم زیاد اذیت نمیکنند. اما در همین حد چه ساعت میروی بیرون و چرا این کار را میکنی و... هم بهتر بود گیر ندهند. دوست دارم پدرم پول زیادتری به من میداد و هیچوقت عصبانی نمیشد و البته دوست دارم سنم بیشتر از حالا بود و گواهینامهی رانندگی داشتم.
یک کلبهی چوبی!
دلبند 14 ساله: من یکی یکدانه هستم و دوست دارم یک خواهر خیلی کوچولو داشته باشم و با مادر و پدرم در یک کلبهی چوبی خوشگل زندگی کنیم. دوست دارم یک حیوان خانگی هم داشته باشم.